نوشتن سخته، چون نمیدونم چی بنویسم. از کجا بنویسم و چی بگم. دشواره. شاید شروع کنم ساعت‌ها بنویسم اما شروعش سخت شده. مثل خجالت‌هایی که تو دیدارهای اولیه دارم بعضا.

حس کردم الان باید بنویسم

یهو حس نوشتن اومد


حول یه مفهوم خیلی عجیب


بغل کردن، من تجربه بغل‌کردن دخترا رو نداشتم. کلا کسایی که قبلا بغل کردم به جز مردا یا دختر کوچولو بوده که خوب نمیشه کامل بغلشون کرد یا ی فامیل و مامانم بودن.

تنها دختر یا زن جوانی که بغل کردم mate هستش. کامل میدونم آغوشش چجوریه. تجربه خاص و یونیکی محسوب میشه.

انرژی دهنده. 

من انگار تک تک سلول‌های پوستم سنسور دارن. کاملا میفهمم چه شکلی داره و چجوریه و چه تغییراتی داشته این آغوش.


میخوام بنویسم ولی بسه فعلا. کار دارم


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه آسان شاپ پویافایل روان دوربین های دیجیتال گلچین 96 مدرسه شورآفرین مدرس و مشاور انگیزشی معصومه مهرعلی وکتوری سان